وصیت نامه

بسیجی شهید سید علی اکبر سید حسین پور

نام پدر : سید علی

تاریخ تولد : 1345

محل تولد : روستای عزیزک

شغل : مسئول پایگاه مقاومت محل ( کشاورز )

محل شهادت : گیلان غرب

تاریخ شهادت : 20/9/1360

نام عملیات : مطلع الفجر

جوانان عزیزم که چشم امیدم به شماست با یکدست قرآن و با دست دیگر سلاح برگیرید و

چنان از حیثیّت و شرافت خود دفاع کنید تا قدرت تفکر علیه خود را از دشمن سلب کنید .

اینجانب برای رفتن به جهاد در کربلای ایران لازم دیدم چند مطلبی را برای عزیزان پشت جبهه و

بازماندگان خویش بعرض برسانم .

برای همیشه می اندیشم و از کلام شیوای امام نتیجه می گیرم بارها سئوال برای من پیش آمده

و از پیام پیامبرگونه امام جواب دریافتم .

بعنوان مثال : یکبار در تشییع جنازه برادری که از کربلای ایران آورده بودند شرکت داشتم و  از خودم پرسیدم ،

چرا این جوان کشته شده ا ست ؟

آیا خودش می خواست یا اینکه این مردن را بر او تحمیل کردند ؟

از پیام امام شنیدم که می گفت : اینها که در سر حدّاد می جنگند اینها سربازان امام زمان (عج) هستند

و باز فرمودند : در کجای تاریخ سراغ دارید که ا ینطور جوانها عاشق شهادت باشند نتیجه گرفتم که مرگ آنان تحمیلی نیست

برای اولین بار تصمیم گرفتم که سرباز امام زمان (عج) باشم و بعد از گذراندن آموزش نظامی عازم جبهه سر پل ذهاب شدم

بعد از تمام شدن مأموریت از آنجا به جبهه کشاورزی برگشتم و بعد از جهاد در مزرعه تصمیم گرفتم

باز در جبهه کربلا شرکت کنم

لذا می روم براهی که امام حسین (ع) و یارانش رفتند چرا که از نطق امامم درس آموختم که فرمود :

چه بکشید و یا کشته شوید به تکلیف عمل کرده اید

اگر به شهادت رسیدم جنازه ام را در کنار قبر شهید همسنگرم دفن کنید از فرزندانم خوب نگهداری کنید

و با احکام اسلام آشنایی دهید تا بهتر از من بتوانند به اسلام عزیز خدمت کنند .

در خاتمه از همه دوستان التماس دعا دارم و برای امام دعا کنید .

سلام. سلام حدیث غروب های دلتنگی انتظار. قبول دارم بی وفاییم مولا جان.

بی وفاییم که بیشتر از تو به فکر یارانه آخر ماهمان هستیم.

بی وفاییم که کودکی مان گل می کند و به دنبال زرق و برق های مغازه های چشم چرانی

دست تو را رها می کنیم و ... گم می شویم.

بگذریم آقا جان، خودمانیم صدای قدم های انتظارت کمرنگ شده است. خبری در راه است؟

نسیم دیروز می گفت بوی پیراهن یوسف را از چمنزار اطراف کنعان استشمام کرده است.

میدانم که خودت هستی. میدانم که با دیدنت قلب های ما می شکفد.

می دانم که با دیدنت آسمان تیره پلک هایمان نمایان خواهد شد.

می دانم طوفان اندوهمان فروخواهد نشست.

می دانم می آیی و یاس ها دوباره از دل کوچه های تنگ جوانه می زنند.

می دانم می آیی و حس تنهایی تمام لحظه های بی توبودن را پر خواهی کرد.

پس رخ بنما که جهان تشنه ی دیدار توست. مدت ها روزه دار ندیدنت هستیم

و فالگوش ایستاده ایم که ببینیم صدایی از کنار کعبه دل خواهد آمد؟

به هر حال اینجا زمان به وقت تو تنظیم شده است. دارد زمان بیدارکردنمان دیر می شود.....

وصیت نامه و خاطرات ناب شهدای دهستان عزیزک

از زبان خانواده ها،همرزمان شهدا و هم محلی های عزیز

هدیه ای کوچک از طرف ستاد یادواره شهدای عزیزک به مردم منطقه

به امید عنایت شهدا

محل تهیه کتاب آسمانی ها : پایگاه مقاومت شهید زین العابدینی دهستان عزیزک

یا تماس با شماره 09112181679